مسأله ۲۴٠۹ ـ كسى كه بواسطه نداشتن زن به حرام مىافتد ، واجب است زن بگيرد .
مسأله ۲۴۱٠ ـ اگر شوهر در عقد مثلاً شرط كند كه زن باكره باشد ، و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده است مىتواند عقد را بهم بزند ، ولى اگر بهم نزند ، يا شرط نكرده باشد ولى به اعتقاد بكارت ازدواج كرده باشد مىتواند با ملاحظه نسبت تفاوت بين مهر المثل باكره ، و غير باكره از مهرى كه قرار دادهاند كم كند ، و اگر داده است پس بگيرد ، مثلاً اگر مهر او «۱٠٠» دينار باشد و مهر زنى مانند او اگر باكره باشد «۸٠» دينار و اگر باكره نباشد «۶٠» دينار باشد ، كه تفاوتش ۴۱ ـ (۲۵) دينار ـ است ، از «۱٠٠» دينار كه مهر اوست كم مىشود .
مسأله ۲۴۱۱ ـ ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست در صورتى كه احتمال فساد برود حرام است ، هر چند طورى باشد كه كسى ديگر بتواند وارد شود ، ولى اگر احتمال فساد نرود ، اشكال ندارد .
مسأله ۲۴۱۲ ـ اگر مرد مهر زن را در عقد معيّن كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد ، عقد صحيح است ، ولى مهر را بايد بدهد .
مسأله ۲۴۱۳ ـ مسلمانى كه از اسلام خارج شود و كفر را اختيار كند ، مرتد ناميده مىشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطرى ، و مرتد ملى ، و مرتد فطرى كسى است كه پدر و مادر او ، يا يكى از آنها در هنگام بدنيا آمدن او مسلمان باشند و خود او نيز پس از تميز مسلمان باشد ، و سپس كافر شود ، و مرتد ملى مقابل آن است .
مسأله ۲۴۱۴ ـ اگر زن پس از ازدواج مرتد شود چه ملى و چه فطرى ، عقد او باطل مىگردد ، و چنانچه شوهرش با او نزديكى نكرده باشد عدّه ندارد ، و همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه يا صغيره باشد . امّا اگر زن در سنّ زنهائى باشد كه حيض مىبينند بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد ، و اگر در بين عدّه مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مىماند ، هر چند بهتر آن است كه اگر مىخواهند با هم زندگى كنند دوباره عقد بخوانند ، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود . و يائسه در مسأله زنى است كه پنجاه سال سن داشته ، و از جهت بالا رفتن سنش خون حيض نبيند ، و اميد بازگشت آن را هم نداشته باشد .
مسأله ۲۴۱۵ ـ اگر مرد پس از عقد مرتد فطرى شود ، زنش بر او حرام مىشود ، و اگر نزديكى كردهاند و يائسه و صغيره نيست بايد به مقدار عدّه وفات كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد ، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر نزديكى نكردهاند يا يائسه يا صغيره است باز هم عدّه وفات نگهدارد ، و اگر در بين عدّه مرد توبه كند ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر مىخواهند با هم زندگى كنند دوباره عقد بخوانند ، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود .
مسأله ۲۴۱۶ ـ اگر مرد پس از عقد ، مرتد ملى شود ، چنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اينكه زن يائسه ، يا صغيره باشد ، عقد او باطل مىشود ، و عدّه ندارد ، و اگر بعد از نزديكى مرتد شد و زن او در سنّ زنهائى باشد كه حيض مىبينند ، بايد آن زن به مقدار عدّه طلاق كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد ، و اگر پيش از تمام شدن عدّه شوهر او مسلمان شود ، عقد او به حال خود باقى مىماند .
مسأله ۲۴۱۷ ـ اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد ، و مرد هم قبول كند ، نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهر بيرون ببرد .
مسأله ۲۴۱۸ ـ اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد ، شوهر بعدى مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند ، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند ، مىتواند با مادر او ازدواج نمايد .
مسأله ۲۴۱۹ ـ سقط كردن بچه جايز نيست ، هر چند از زنا باشد ، مگر اينكه باقى ماندن آن براى زن ضرر غير قابل تحملى داشته باشد ، يا مشقت زياد داشته باشد كه در اين صورت قبل از جان يافتن بچه سقط كردن آن جايز است ولى ديه دارد ، و امّا بعد از جان يافتن بچه به هيج وجه اسقاط جايز نيست .
مسأله ۲۴۲٠ ـ اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه غير هم نيست ، زنا كند ، چنانچه بعد او را عقد كند و بچهاى از آنان پيدا شود ، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام ، آن بچه حلال زاده است .
مسأله ۲۴۲۱ ـ اگر مرد نداند كه زن در عدّه است و با او ازدواج كند ، چنانچه زن هم نداند و بچهاى از آنان به دنيا آيد ، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو مىباشد ، ولى اگر زن مىدانسته كه در عدّه است و تزويج در عدّه جايز نيست شرعاً ، بچه فرزندِ پدر است ، و در هر صورت عقد آنان باطل است ، و به يكديگر ـ همانطور كه گذشت ـ حرام ابدى مىباشند .
مسأله ۲۴۲۲ ـ اگر زن بگويد يائسهام ، نبايد حرف او را قبول كرد ، ولى اگر بگويد شوهر ندارم ، حرف او قبول مىشود مگر آنكه مورد اتهام باشد ، كه در اين صورت احتياط واجب آن است كه از حال او جستجو شود .
مسأله ۲۴۲۳ ـ اگر بعد از آنكه انسان با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد ، كسى ادعا كند كه آن زن زنِ اوست ، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه گفته آن كس صحيح است ، نبايد حرف او را قبول كرد .
مسأله ۲۴۲۴ ـ تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده ، پدر نمىتواند او را از مادرش جدا كند زيرا نگهدارى بچه حقّ مشترك پدر و مادر است ، و احوط و اولى آن است كه بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نكند .
مسأله ۲۴۲۵ ـ اگر ديانت و اخلاق خواستگار مورد رضايت باشد ، بهتر آن است كه رد نشود ؛ از پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم روايت شده كه : هر گاه خواستگارى براى دختر شما آمد كه اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آوريد ، اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در زمين بپا خواهد شد .
مسأله ۲۴۲۶ ـ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد ، واجب است شوهر با زن ديگر ازدواج نكند ، و زن هم حق ندارد مهر را بگيرد .
مسأله ۲۴۲۷ ـ كسى كه از زنا به دنيا آمده است ، اگر ازدواج كند ، بچه آنها حلال زاده است .
مسأله ۲۴۲۸ ـ هر گاه مرد در روزه ماه رمضان ، يا در حال حيض زن با او نزديكى كند ، معصيت كرده ، ولى اگر بچهاى از آنان به دنيا آيد ، حلال زاده است .
مسأله ۲۴۲۹ ـ زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده ، اگر بعد از عدّه وفات ـ كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شدـ شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد ، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ، ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد ، زن بايد عدّه وطى شبهه ، كه همان مقدار عدّه طلاق است ، نگهدارد ، و در دوران عدّه ، شوهر اول نبايد با او نزديكى كند ، ولى ساير استمتاعات جايز است و نفقه او بر شوهر اول است ، و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهائى كه مثل او هستند بدهد .
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.